معنی بهنام تشکر
حل جدول
لغت نامه دهخدا
تشکر. [ت َ ش َک ْ ک ُ] (ع مص) سپاس داری نمودن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). سپاس داری کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). با لام متعدی شود. یقال: تشکر له بلائه، ای شکر له بلاء. (منتهی الارب). سپاسگزاری کردن.
بهنام
بهنام. [ب ِ] (ص مرکب) نیک نام. خوشنام. (فرهنگ فارسی معین). || (اِ مرکب) نام نیک و خوب. (آنندراج). نام نیک. شهرت خوب. (فرهنگ فارسی معین).
واژه پیشنهادی
مثل همیشه
مروارید سرخ
تئاتری با بازی بهنام تشکر
معرکه عشق
ماه زدگان
خرس
فالگوش
چند کاپریس برای ویلون
اسکوریال شاه
روزهای زرد
مکبث
لبخند با شکوه آقای گیل
معادل ابجد
1018